نوشته شده توسط : محیا

تو با یک جرعه از دریای یادت           میان باغ قلبم جا گرفتی

تو با یک انعکاس نقره ای رنگ                مجال ناز از رعنا گرفتی

تو چون یک هدیه فیروزه ای رنگ                   مرا بر قایق رویا نشاندی

و با یک لطف یک لبخند ساده                               مرا به سرزمین عشق خواندی

تو دیوار میان قلب ها را                                                 به رسم آسمانی ها شکستی

و چون حسی غریب و واژه ای سرخ                                          میان دفتر روحم نشستی!!!



:: بازدید از این مطلب : 873
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

توی دادگـــــــــــاه عشقت من و محکومم کن

من  و از داشتن هرچی عشق است محرومم کن

حبس ابد ببر برام هرچی بگی من حاظرم

به خاطر دوست داشتنت تا چوبه دار هم میرم

خودم میخوام پیش  همه به جرمم اقرار کنم

هرچی گفتم حقیقتس دوباره تکرار کنم

توی دادگـــــــــاه عشقت عاشقی جرم منه حکم اعـــــــــدام زیربارون عاقبت دوست داشتنه

توی زندون  خاطراتت تنها همدمه منه دل بی رحم تو سنگـــــــــدل من وآتیش میزنه

اما فکر نکن یه لحظه هم زیر حرفم میزنم زیرشکنجه هم باشم از تو دل نمیکنم

رو درو دیوار زندون اسمتا حک میکنم اگه جون ندم ز عشقت به خودم شک میکنم

روز مــــوعود رسیـــــــــــــــده روز رهایــــــــی از تنه اوج معــــــــراج یه عاشـــــــــــق لذت ازعشـــــــــق مردن است

اعدام



:: بازدید از این مطلب : 1211
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محیا

و عشق هدیه ایست آسمانی...

و من چه عاجزانه افق های طلایی نگاهت را با هزار تمنا جستجو می کنم

و قصه تنهایی را در دل آسمان خاکستری نگاهت در میان می گذارم

نسیم اشکی که در نگاهت موج می زد، بارانی از عشق بود برای باغ رویاهایم ، و دلم چه بی قرار

برای نگاه عاشقت می تپد.

در دل شبهای تاریک وجودم به جستجوی روشنایی شمع وجودت می گردم .

به آفتاب گردانی می مانم که هر صبح به امید آفتاب وجود تو سر از خواب بر می دارد . و خوب می دانم

بی تو گلبرگ های نازک وجودم را باد سرد خزان در هم فرو می ریزد و جوانه های ناشکفته امیدم به دور از تو می خشکد...



:: بازدید از این مطلب : 979
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محیا

وقتی که در ایوان دلتنگی هایت می نشینی

وقتی که پشت یک پنجره بارانی بی هوا شاعر می شوی

کسی هست که می شود به او پناه برد

کسی که در شب می توان دلتنگی ها را با او قسمت کرد

نگاهت را از سنگفرش های خیس و سرد کوچه های باران زده جدا کن

تا چه وقت می خواهی در کوره راه هایی که برای خودت آفریدی قدم برداری؟

می توان از تاریکی ها گذشت، می توان خود را در کوچه های سبز باور دوباره یافت

یک نفر هست!!

شب دلتنگی هایت را با او قسمت کن....



:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

ھمه ھستی من آیه تاریکیست

که ترا در خود تکرار کنان

به سحرگاه شکفتن ھا و رستن ھای ابدی خواھد برد

من در این آیه ترا آه کشیدم آه

من در این آیه ترا

به درخت و آب و آتش پیوند زدم

                                                                              *

                                                                 

 

 

سھم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره ھاست

و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید

دستھایت را دوست میدارم

دستھایم را در باغچه می کارم

سبز خواھم شد می دانم می دانم می دانم

و پرستو ھا در گودی انگشتان جوھریم

تخم خواھند گذاشت

گوشواری به دو گوشم می آویزم

از دو گیلاس سرخ ھمزاد

و به ناخن ھایم برگ گل کوکب می چسبانم

کوچه ای ھست که در آنجا

پسرانی که به من عاشق بودند ھنوز

با ھمان موھای درھم و گردن ھای باریک و پاھای لاغر

به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد

 



:: بازدید از این مطلب : 765
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

*



:: بازدید از این مطلب : 841
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

این روزا که میگذرد احساس می کنم

یکی از جاده های پر و پیچ و خم و مه آلود

زندگی منو به سوی خود می خواند.....


انتظار

برای پیدا کردنش همه جا را می گردم

از هر پنجره بازی به امید اینکه اورا ببینم

سرک می کشم ولی نیست......

شبها آسمان را نگاه می کنم تا شاید بتوانم نشونیشو

از ستاره ها بگیرم ولی ستاره ها هم یادشون

رفته نیم نگاهی به زمین بندازن تا نگاه یه منتظر

را ببینند.....

تهایی رو بیشتر از همیشه احساس می کنم .

خسته تر و دلتنگ تر از همیشه به دنبال پناهگاه امن و

مطمئن خود می گردم تا با رسیدن بهش کمی

آرامش بگیرم ولی مثل اینکه مهربونی که اون بالاست

به تنهایی محکومم کرده.....

مهربون عالم اگر تو اینطور میخوای باشه

من که حرفی ندارم همه ی دلتنگیها و بی کسی ها

برای من ولی ازت میخوام اونی که دوست ندارم

هیچ وقت غمشو ببینم بخنده و شاد باشه.

اونو تنهاش نذار و همیشه باهاش باش .

فقط ای کاش بهم می گفتی تا کی چشمهای

منتظرم باید به جاده ی زندگی باشه....؟؟؟

اما من زنده ام ودست به دعا در این جاده خواهم نشست....



:: بازدید از این مطلب : 849
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

                    مجموعه ای از بهترین و ماندگارترین اهنگ های غمگین عاشقانه

 

best of sad song

 

لینک دانلود:

قسمت اول

http://www.mediafire.com/?jke2zm0idmt

قسمت دوم

http://www.mediafire.com/?nvxnwet2wzj

 



:: بازدید از این مطلب : 2579
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

 

 

 

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

 

 



:: بازدید از این مطلب : 863
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

 

****************************************************************************************

                                                                           

****************************************************************************

به جرم عشق تو صد زخم کاری در جگر دارم

جگر سهل است اگر خونم فشانی دوستت دارم

به چشمان تو سوگند ای گل زیبا

مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم

*****************************************************

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

**************************************************************

سکوت بی بهانه ترین صدای مهر است و من سکوت می کنم تا بگم دوستت دارم

*****************************************************

اشک زیباست اگر برای عشق باشد ، خنده زیباست اگر برای عشق باشد ، تنهایی زیباست اگر برای عشق باشد

*****************************************************

کاش سه چیز در دنیا وجود نداشت ، عشق ، غرور و دروغ تا کسی برای عشق از روی غرور دروغ نگوید .

*****************************************************

  <>آري اين منم كه در دل سكوت شب<
  <>نامه هاي عاشقانه پاره مي كنم<
  <>اي ستاره ها اگر به من مدد كنيد<
  <>دامن از غمش پر از ستاره مي كنم<
*   ******************************************************
 
>ديگر به هواي لحظه ديدار<
  <>دنبال تو در بدر نمي گردم<
  <>دنبال تو اي اميد بي حاصل<
  <>ديوانه و بي خبر نمي گردم<
****************************************************************
  <>اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز<
  <>ديگر سراغ شعله آتش زمن مگير<
  <>مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم<
  <>مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير<
*



:: بازدید از این مطلب : 909
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

    

کاش این خواب نبود کاش بیداری بود

نه نه... من به این خواب راضیم کاش از این خواب بیدار نشم

من روزای تکراری بی تو بودن را نمی خوام

                                                                        

 

                                          گر چه با يادش  

                                                                همه شب  تا سحرگاهان  نيلى فام         بيدارم 

                                                            خواب هاى روشنى دارم        عين هوشيارى

                                                      دم به دم با خويش ميگويم كه بيداريست   بيدارى

                                                                                 چنين از روشنى سرشار

                                                پيش چشمم اين همه بيدا ر                                              

                                 

                                                                       بازو به بازو

                                    مست مست از عشق  از اميد

                                

                                                                         از اين سوى دريا

                                        رفته تا دروازه خورشيد؟

                                                             اى زمان , اى آسمان, اى كوه, اى دريا, خواب يا بيدار

                      جاودانى باد اين روياى رنگينم



:: بازدید از این مطلب : 906
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید



:: برچسب‌ها: عکس های عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 875
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید


کاغذ دیواری عاشقانه


 



:: برچسب‌ها: عکس های عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 884
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا



:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید

لمو بردی باز از نو دیگه چی می خوای
دار و ندارم مال تو دیگه چی می خوای
برو بذار بسوزم من با بی کسی هام
برو بذار بمونم من با دلواپسی هام
هیچی نپرس فقط برو ولی فرا موشم نکن                    
شمعمو آ تیشم بکن برو و خاموشم نکن
ا گه یه روز ورق زدی دفتر خواطراتتو
یادت بیاد قلب منم میشین چشم به راه تو

میشین چشم به راه تو
آ ره برو ولی بدون ا ینجا یکی میمرد برات
باور نکردی عشقشو ا گه قسم میخورد برات                                  
میری برو ولی فقط ا ینو یادت باشه عزیز
ا شک زلالتو جلو چشم غریبه ها نریز
هیچی نپرس فقط برو ولی فرا موشم نکن
شمعمو آ تیشم بکن برو و خاموشم نکن
دلمو بردی باز از نو دیگه چی می خوای

دار و ندارم مال تو دیگه چی می خوای
برو بذار بسوزم من با بی کسی هام



:: بازدید از این مطلب : 915
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()